🔺خاورمیانه و بی‌قوارگی سیاست - بخش پنجم حسین دهشیار در چنین ساختاری قانون بر خلاف گذشته وضع نمی‌شود که فقط اعمال زور انجام گیرد بلکه هدف قانون فراهم آوردن شرایط مطلوب برای تحقق رفاه شهروندان می‌باشد. این معنای حکومت داری است. حکومت زمانی که دغدغه‌اش رضایت و رفاه شهروندان است در قلمرو حکومت‌داری فعالیت می‌کند. پس متوجه می شویم که حاکمیت با حکومت ‌داری فرق دارد. حاکمیت تنها در طلب اعمال قانون با توسل به تنبیه در راستای ایجاد نظم است، در حالی که حکومت ‌داری قانون را در راستای رفاه شهروندان می خواهد. سیاست در این چارچوب دیگر به معنای تنبیه کردن تعریف نمی‌گردد. حال سیاست به معنای تدبیر کردن ظاهر می‌شود. چه تدبیری به کار رود که شهروندان در گستره جامعه به بالاترین سطح از رفاه برسند تا رضایت خود از حکومت را به صحنه آورند. حکومت داری در قالب سیاست به معنای تدبیر کردن در واقع ماهیت عقلانی بخشیدن به حکومت باید در نظر گرفته شود. حاکم در قامت عقلانی، ماهیت امنیتی به تفاوت‌ها نمی‌دهد و منازعات در کانال‌های سیاسی که معطوف به بده بستان و مصالحه است به جریان می‌افتد. حکومت داری به معنای اعطای مزایا و تشویق شهروندان به حمایت، یک نوع از قدرت محسوب می‌گردد. قدرت در این برداشت کاملاً درونی شده و به ضرورت مشروع مطرح می‌شود. قدرت بر آمده از حمایت شهروندان تجلی می‌یابد و تکیه به آنان می‌کند. در واقع هنر حکومت کردن معنای انسانی می‌یابد، یعنی این که شهروند به جهت رفاه داشتن در حیطه‌های مختلف با رضایت فراوان خواست‌های حکومت را اجرا می‌نماید. در اکثر کشورهای خاورمیانه با توجه به این که شکل‌های کاذب از سرمایه داری وجود دارد همچنان حاکمیت و حکومت همتراز و همگام عمل می‌کنند. در این جوامع حکومت داری به عنوان شکلی از قدرت، هنوز به ذهن ساختار قدرت سیاسی خطور نکرده است؛ به همین روی سیاست مترادف با تنبیه کردن می‌باشد و حکومت وظیفه اصلی خود نمی‌داند که رفاه توده‌ها را رقم بزند تا رضایت آنان جلب گردد. «ادامه دارد» @amniatemeli