#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷
ماجراهای نوّاب قسمت ۵۰ 🌷
🇮🇷 شاهنشاه بدون مقدمه گفت :
♨️ ما با یک انسان عجیب و غریب طرفیم
♨️ با کسی که نمی میره
♨️ چند بار کشته شده و دوباره زنده شد
♨️ کسی که اسلحه مرگبار داره
♨️ کسی که نه نابود می شه نه تضعیف
♨️ انگار همه قدرت های ماورای طبیعی ،
♨️ به کمک این بچه اومدن .
♨️ همه مردم و همه شهر ،
♨️ از قدرت و معنویت و غیرت و شجاعت
♨️ و محبت او ، دم می زنن .
🇮🇷 ناگیتان فضایی گفت :
👽 سربازان من ، سرشو از تنش جدا کردن
👽 ولی باز هم زنده است .
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 بچه ای که تک و تنها بتونه ،
👿 با ده ها و صدها نفر از ماموران ما ،
👿 مبارزه کنه ،
👿 بدون اینکه شکست بخوره
👿 و بدون اینکه ذره ای بترسه
👿 این یعنی اون تنها نیست
👿 یک قدرتی و یا قدرت هایی ،
👿 دارن به اون کمک می کنن .
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 جناب شاهنشاه !
🔥 حالا از ما چه می خواین ؟!
🔥 چه کمکی از دست ما بر میاد ؟
🇮🇷 شاهنشاه گفت :
♨️ سقوط حکومت من ،
♨️ یعنی سقوط همه شماست .
♨️ پس هر چقدر که می تونین
♨️ نیرو جذب کنید ، به ما نیرو بدین ؛
♨️ تا جلوی اونو بگیریم .
♨️ وگرنه روز به روز ، قوی تر می شه
♨️ و مردم زیادی ، بهش ملحق می شن
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 ما می تونیم ، بیست هزار نیرو ،
🔥 به شما بدیم
🇮🇷 نماینده انگلیس گفت :
☄ بریتانیا هم می تونه ،
☄ ده هزار سرباز ، به شما بده
🇮🇷 شاهنشاه با خوشحالی گفت :
♨️ این تعداد از نیروها خیلی خوبه
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 من هم می تونم یک هزار جنی ،
👿 براتون احضار کنم
🇮🇷 ناگیتان فضائی گفت :
👽 ما می تونیم دو میلیون نفر ،
👽 از قویترین سربازهایمان را ،
👽 با پیشرفته ترین اسلحه ها ،
👽 برای خدمت به شما ،
👽 وارد زمین کنیم .
🇮🇷 شاهنشاه ، ذوق زده و خوشحال شد .
🇮🇷 و با خنده ای که بر لب داشت ، گفت :
♨️ واقعا می تونید این کارو بکنید ؟
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla