🌸
#داستان_تخیلی "
هـیـدرا "
🌸 قسمت دوازدهم
🌟 بعد از معرفی ولایت علی بر مردم ،
🌟 همه حجاج ، زن و مرد ، پیر و جوان ،
🌟 به امام علی علیه السلام تبریک گفتند .
🌟 ابلیس ، به شدت عصبانی شد .
🌟 و سربازانش را مامور کرد
🌟 تا همه مردم را ،
🌟 از اطراف امام علی پراکنده کنند .
🌟 ولی تا سه روز ، هیچ شیطانی ،
🌟 حق ورود به محل ولایت علی را نداشت .
🌟 بعد از سه روز ،
🌟 تبلیغ شیاطین بر ضد علی آغاز شد .
🌟 خنّاس ، قوی ترین نیروی شیطان ،
🌟 در بدن و فکر حارث فهری ، نفوذ کرد .
🌟 حارث فهرى ، با ۱۲ نفر از اصحابش ،
🌟 نزد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و گفت :
🍂 اى محمد !
🍂 سه سؤال از تو دارم :
🍂 ۱. آیا شهادت به یگانگى خداوند
🍂 و پیامبرى خود را ،
🍂 از جانب پروردگارت آورده اى ؛
🍂 یا از پیش خود گفتى ؟
🍂 ۲. آیا نماز و زکات و حج و جهاد را ،
🍂 از جانب پروردگار آورده اى ؛
🍂 یا از پیش خود گفتى ؟
🍂 ۳. درباره على بن ابى طالب ،
👈 گفتى : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیّ مَوْلاه... ،
🍂 آیا این سخنِ شما ،
🍂 از جانب پروردگار بود ؟!
🍂 یا از پیش خود گفتى ؟
🌟 حضرت محمد ، مکثی کردند ؛
🌟 و در جواب هر سه سؤال فرمودند :
🌹 خداوند به من وحى کرده است .
🌹 و واسطه ى بین من و خدا ، جبرئیل است ؛
🌹 و من ، تنها اعلان کنندهٔ پیام خدا هستم ؛
🌹 و بدون اجازه ى پروردگارم ،
🌹 خبرى را اعلان نمى کنم .
🌟 حارث فهری ، مثل دیوانه ها شده بود
🌟 با چشمانی سرخ ، رو به آسمان کرد و گفت :
🍂 خدایا ! اگر آنچه محمد مى گوید
🍂 حق و از جانب توست ؛
🍂 پس سنگى از آسمان ، بر ما ببار ؛
🍂 یا عذاب دردناکى بر ما بفرست .
🌟 سخن حارث که تمام شد ؛
🌟 خداوند ، سنگى از آسمان ، بر او فرستاد ؛
🌟 که از مغزش وارد شد ؛
🌟 و از دُبُرش خارج گردید .
🌟 و همان جا او را به هلاکت رساند .
🌟 ناگهان صدایی همه جا را فرا گرفت :
🌹 سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع ٍ ،
🌹 لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ ...
🌟 این آیه ۱۲ سوره ى معارج ، بود
🌟 که بر پیامبر نازل شد .
🌟 حضرت محمد ،
🌟 به اصحابشان فرمودند :
🌷 آیا دیدید و شنیدید ؟
🌟 همه صحابه گفتند : آرى .
🌟 یکی از صحابه گفت :
🌸 با این معجزه ، بر همگان مسلّم شد ؛
🌸 که " غدیر " ، از منبع وحى ،
🌸 سرچشمه گرفته ،
🌸 و یک فرمان الهى است .
🌸 این پاسخ دندان شکن و فورى خداوند
🌸 به حارث فهری ،
🌸 ثابت کرد که هر کس ،
🌸 ولایت على علیه السلام را نپذیرد ؛
🌸 خدا و رسولش را قبول ندارد
🌸 و کافر است .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮
@amoomolla