《این دفعه ۳بار کِرال میرید و بر می گردید.》🏊♂️
استاد سوت زد و همه شیرجه زدن تو آب. ۳دور کرال رفتیم؛ 🏊♂️ خسته و کوفته بغل استخر نفس گیری میکردیم که علی از آب بیرون اومد و بغل گوش استاد یه چیزی گفت. بعد هم رفت به طرف گوشه استخر.
با تعجب نگاهش می کردم، وقتی گوشه استخر با همون 《مایو》 به نماز ایستاد، تعجبم چند برابر شد. 😯
رفتم به طرفش.
《علی این چه وضعشه؟! اینجا هم جای نمازه؟》 🤔
مگه چه اشکالی داره؟ هم اول وقته هم یه گوشه است و توجه کسی جلب نمیشه.》 😊
《بابا لختی! اینطوری که نمیشه نماز خوند.》
خندید و گفت: 《همین کافیه تازه مایوی من بزرگ هم هست.》😁
✅توضیح المسائل امام خمینی(ره)، مسئله
📚دو رکعت قصه، رسول نقی ئی، داستان ۵
#دو_رکعت_قصه
💞با ما همراه باشید 💞
👨💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز
@amozeshnamazmedu