(آيه ١٥٧) -از چنين پيامبرى پيروى كنيد: اين آيه در حقيقت، مكمل آيۀ گذشته در بارۀ صفات كسانى است كه مشمول رحمت واسعۀ پروردگار هستند، يعنى پس از ذكر صفات سه گانۀ تقوا و اداء زكات و ايمان به آيات پروردگار، در اين آيه صفات ديگرى به عنوان توضيح براى آنها ذكر مىكند و آن پيروى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است، زيرا ايمان به خدا از ايمان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و پيروى از مكتبش جدايى ناپذير است، لذا مىگويد: «كسانى مشمول اين رحمت مىشوند كه از فرستادۀ پروردگار پيروى كنند» (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ) . سپس براى اين رسول، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بيان مىكند: ١-او «پيامبر خداست» (النَّبِيَّ) . «نبى» به كسى گفته مىشود كه پيام خدا را بيان مىكند و به او، وحى نازل مىشود-هر چند مأمور به دعوت و تبليغ نباشد-اما «رسول» كسى است كه علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبليغ به سوى آيين خدا و ايستادگى در اين مسير مىباشد. ٢- «پيامبرى كه درس نخوانده و از ميان تودۀ جمعيت برخاسته، از سرزمين مكه امّ القرى» كانون اصلى توحيد طلوع كرده است (الْأُمِّيَّ) . ٣- «پيامبرى كه صفات و علامات و نشانهها و دلائل حقانيت او را در (كتب آسمانى پيشين) تورات و انجيل مشاهده مىكنند» (الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ) . ٤-پيامبرى كه محتواى دعوت او با فرمان عقل كاملا سازگار است «به نيكيها و آنچه خرد آن را مىشناسد و نزدش معروف است، دعوت مىكند، و از بديها و زشتيها و آنچه نزد خرد ناشناس است، نهى مىنمايد» (يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ) . ٥-محتواى دعوت او با فطرت سليم هماهنگ است، «طيبات و آنچه را طبع سليم مىپسندد، براى آنها حلال مىشمرد، و آنچه خبيث و تنفر آميز باشد بر آنها تحريم مىكند» (وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ) . ٦-او بسان مدعيان دروغين نبوت و رسالت كه هدفشان به زنجير كشيدن تودههاى مردم و استعمار و استثمار آنهاست، نيست؛ نه تنها بندى بر آنها نمىگذارد، بلكه «بارها را از دوش آنان بر مىدارد، و غل و زنجيرهايى را كه بر دست و پا و گردنشان سنگينى مىكرد، مىشكند» (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ) . و چون اين صفات ششگانه به ضميمۀ مقام رسالت كه مجموعا هفت صفت مىشود، روى هم رفته نشانۀ روشن و دليل آشكارى بر صدق دعوت اوست اضافه مىكند: «پس كسانى كه به او ايمان بياورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتش يارى كنند، و از نور آشكارى كه با او نازل شده (يعنى قرآن مجيد) پيروى كنند، بدون شك چنين افرادى رستگارانند» (فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) . نكتهها:
١-پنج دليل براى نبوت در يك آيه!
نخست اين كه او «امّى» بود و درس نخوانده، اما با اين حال كتابى آورد كه نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت، بلكه نقطۀ بازگشت مهمى در تاريخ بشريت بود. دوم اين كه: دلايل نبوت او با تعبيرات مختلف در كتب آسمانى پيشين وجود دارد آنچنان كه انسان را به حقانيت او مطمئن مىسازد. سوم اين كه: محتويات دعوت او با عقل و خرد سازگار است. چهارم: محتويات دعوت او با طبع سليم و فطرت هماهنگ است. پنجم: اگر او از طرف خدا نبود، حتما به خاطر منافع خويش دست به چنين كارى مىزد و در اين صورت نه تنها نبايد غل و زنجيرها را از مردم بگشايد بلكه بايد آنها را همچنان در جهل و بىخبرى نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار كند، در حالى كه مىبينيم او زنجيرهاى گران را از دست و پاى بشريت گشود. زنجير جهل و نادانى از طريق دعوت پىگير و مستمر به علم و دانش. زنجير انواع تبعيضات و زندگى طبقاتى! و زنجيرهاى ديگر، هر يك از اينها به تنهايى دليلى است بر حقانيت دعوت او و مجموع آنها دليلى روشنتر.
٢-بشارت ظهور پيامبر در كتب عهدين:
گرچه شواهد قطعى تاريخى و همچنين محتويات كتب مقدسۀ يهود و نصارى (تورات و انا جيل) نشان مىدهد كه اينها كتابهاى آسمانى نازل شده بر موسى و عيسى (ع) نيستند و دست تحريف به سوى آنها دراز شده است بلكه بعضى از ميان رفتهاند و آنچه امروز به نام كتب مقدسه در ميان آنهاست مخلوطى است از زائيدههاى افكار بشرى و قسمتى از تعليماتى كه بر موسى (ع) و عيسى (ع) نازل گرديده و در دست شاگردان بوده، ولى با اين حال در همين كتب تحريف يافته عباراتى ديده مىشود كه اشارات قابل ملاحظهاى به ظهور اين پيامبر بزرگ دارد.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉
@amozeshtajvidhefzquran👈