🌹🌹🌹 📿 ✨﷽✨ ✨داستانی جالب دربارہ آیة‌الکرسی✨ 📖از امام صادق( علیه السلام) روایت شدہ است: 🌺 دو نفر برادر نزد پیامبر( صلی الله علیه وآله و سلم) آمدند و گفتند: 👈ما میخواهیم برای امر تجارت به شام برویم چیزی به ما تعلیم بدہ که در هنگام مواجهه با دشمن و راهزنان،آن رابگوییم.🌱 پیامبر اسلام (لی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هنگامی که جائی فرود آمدید و نماز📿 عشاء رابجای آوردید و پس از آن هر یکی از شما خواست برای استراحت نزد اسباب خود بخوابد،ابتدا تسبیح حضرت فاطمـه (سلام الله علیه)📿 و بعد از آن "آیة الکرسی"را بخواند که شما واموالتان را محفوظ میکند.✅ 🦋در طول سفر این دو نفر در جایی اطراق کردند و گروہ دزدان یک نفر را فرستادند تا ببیند این دو نفر در چه حال هستند. آیا خواب هستند یا بیدار⁉️ ✨وقتی غلام بـه سمت آنها آمد،دید فقط دیواری است و هیچ انسانی و اساسی در آنجا نیست،برگشت و بـه دزدان این موضوع را خبر داد. ⭕️ آنها او را مذمت کردند که ترسیدہ است آنگاه خودشان حرکت کردند و دیدند وضعیت همانگونه است که غلام گزارش کردہ است هنگامی که صبح شد،دیدند وضعیت فرق کردہ است.نه دیواری نه چیزی. 🌿 بلکه همان انسانها با لوازم تجارت هستند. تعجب کردند😳 نزد آنها آمدند و قصه را سوال کردند️ آنها گفتند:👇 این موضوع را پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما تعلیم دادہ است. ⬅️دزدان و راهزنان به آنها گفتند شما ازاد هستید و هرگز شما را تعقیب نخواهیم کرد و هیچ دزدی قادر نیست شما را اذیت کند.➡️ ............................................... 📗منبع:بحار الانوار،ج۸۹،ص۲۶۶ 🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 ⬅️ماجرای پنجاه غلام متوکل➡️ 🛑درثاقب المناقب، محمدبن حمدان از ابراهیم بن بطلون و او از مادرش روایت کرده است که: 👈《پرده دارمتوکل بودم، او پنجاه غلام به من سپرده وبه من دستوردادند که آنهارا مسلمان وبه آنهانیکی کنم، وقتی یک سال تمام شددرحالی که نزداو ایستاده بودم ابوالحسن علی بن محمد النقی"عله السلام" براو وارد شدند ودرجایگاهشان نشستند. به من دستوردادند غلامان را ازخانه هایشان خارج کنم ومن نیز چنین کردم. 🌱 چون ابوالحسن رادیدند، تمامی آنهابه سجده افتادند.🌱💯 ✨ متوکل نتوانست درآنجابماند، بلندشدوپشت پرده پنهان گشت وامام برخاستند. 🛑وقتی متوکل فهمید بیرون آمدوگفت: وای برتو بطلون ❗️این چه کاری بود که غلامان کردند⁉️ 〽️گفتم: بخداسوگندنمیدانم. گفت: ازآنهابپرس. ⭕️ازآنان درمورد کاری که کردندسوال کردم. 👈 گفتنداین مردی است که هرسال نزدما می آمدودین رابرماعرضه می کرد و ده روز نزدما می ماند. اوجانشین پیامبر برمسلمانان است. ⬅️《متوکل دستورداد تاهمه ی آنها را تا آخرین نفر بکشند.➡️ 〽️وقت عشاءبه نزد ابی الحسن "علیه السلام" رفتم. غلامی درآنجابود؛ به من نگاه کردندوفرمودند: داخل شو، وارد شدم وایشان نشسته بودند. فرمودند: ای بطلون، باقوم چه کارکردند⁉️ 👈گفتم: ای فرزندرسول خدا همه را تاآخرین نفرکشتند❗️ فرمودند: تمامی آنهاراکشتند⁉️ گفتم: آری، بخدا سوگند..❌ فرمودند: میخواهی همه آنهارا ببینی⁉️ گفتم : بله، ای فرزند رسول خدا. 👈بادست به پرده اشاره کردند. واردشدم ودیدم همه نشسته اند و میوه میخورند.✅ ................................................. 📚منابع: 📘مدینه المعاجز: ص522 📗حلیه الابرار: ج 2. ص 468 ................................................. 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺