﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ایوب(ع)
#قسمت_پنجم
ادب حضرت ايوب عليهالسلام در سخن گفتن با خدا
ايوب عليهالسلام هنگامى كه در شديدترين گرفتارى با خدا سخن گفت:، عرض كرد:
رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛
پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربانترين مهربانان هستى.(400)
او نگفت: خدايا تو مرا بيمار كردى و به من رحم كن، بلكه با كنايه و اشاره مقصود را بيان كرد.(401)
طبق روايات ديگر، ايوب عليهالسلام همچنان صبر و مقاومت مىكرد، حتى از خدا نمىخواست كه گرفتارى او را رفع كند، بلكه همان را پسنديده بود كه خداوند براى او پسنديده بود. تا اين كه روزى همسرش رحمه از بيرون آمد و غذايى براى ايوب آورد، ايوب عليهالسلام از او پرسيد اين غذا را از كجا تهيه كردى؟ او در پاسخ گفت: مقدارى از گيسوانم را فروختم و با پول آن غذا تهيه كردم. اينجا بود كه دل ايوب عليهالسلام سخت به درد آمد، چرا كه پاى ناموس در كار بود، عرض كرد: خدايا! در برابر همه ناگوارىها صبر كردم، و اين صبر را تو به من عطا فرمودى، ولى اينك به من مرحمت كن. ايوب اين سخن را در حالى مىگفت كه از روى تواضع، خاك بر سر و صورت خود مىريخت، اينجا بود كه خداوند درهاى رحمت را به رويش گشوده و درهاى ناگوارىها را بر رويش بست.(402)
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉
@amozeshtajvidhefzquran 👈