سوار اتوبوس شدم یهو چشمم به دختر خانومی افتاد که روسریش افتاده بود با خودم گفتم ای باباااا باز کشف حجاب 😩 این پا اون پا کردم تذکر بدم یا ندم یهو یاد حرف استاد تقوی افتادم که گاهی میشه با نگاه امربه معروف کرد همین کارو انجام دادم و الحمدلله نتیجه داد و دخترخانوم شالشو سر کرد بعد یکی ۲ دقیقه یه صندلی خالی شد منم سریع به همون خانوم تعارف کردم بیاین بشینین اومد نشست کنارم یه شکلات تو کیفم داشتم همونو درآوردم گرفتم سمتش گفتم تبرکی ولادت امیرالمؤمنین ، شکلات رو گرفت و تشکر کرد منم گفتم ممنونم حواست به حجابت هست همین باعث شروع کنه به صحبت کردن نکته ش اینجا بود 🌺 گفت خیلی خوبه با مهربونی تذکر میدین یکی دیگه با ناراحتی بهم تذکر داد منم لج کردم و این جمله بهانه ای شد و نامحسوس ( به در گفتم که دیوار بشنوه)خیلی موارد رو در مورد بی حجابی بهش گفتم که اگه یکی دیگه مثل من بهش تذکر داد نذاره رو حساب فضولی و بدونه برای امنیت خودش میگیم