از زمانی كه به درگاه تو راهم دادند
آبرو مند شدم عزت وجاهم دادند
به مقامی كه نبردند سلاطين راهی
من مسكين بخدا رفتم و راهم دادند
تاشدم معتكف كوی تو ای شمس شموس
مژده روشنی شام سياهم دادند
گرمی وشور طلب كردم ازاين جا چون شمع
چشمه اشك غم و آتش آهم دادند
خواستم با تو بگويم كه خجالت زده ام
عرق شرم به عنوان گواهم دادند
درحريم تو خدا را به تو دادم سوگند
نامه عفو گنه بهر گناهم دادند
چه غم از تابش خورشيد قيامت دارم
تا كه درسايه مهر تو پناهم دادند
سوخت درآتش غم جان«وفایی» وسرود
درغم آل علی حال تباهم دادند
✍شاعر سید هاشم وفایی
سلااااام
سحرتون سرشار از عطر دعا و مناجات
التماس_دعای_فرج 🤲