دو جفت چشم گریان.
کنار سجاده نشسته بود که از در وارد شدند صدای گرفتهاشان زمزمه کرد: مادر...
بلند شد. دوید. زمین خورد. دوید.
بیرون در اسما گریه میکرد و در اتاق، کسی سلامش نداد. مثل کوچه...
مثل مسجد...
دستار از سر و عبا از دوش انداخت. کنارش نشست و نامه ای را پیدا کرد.
علی جان!
فاطمه ام!
دخت محمد(ص) ...
خدا مرا به عقد تو درآورد.
تا در دنیا و آخرت از آن تو باشم...
تو را به خدا میسپارم و تا روز جزا به فرزندانم درود می فرستم.
لحظهی آن خبر فقط یک جمله فرمود:
بعد از این به چه کسی خود را تسلی دهم ،دخت محمد(ص)؟
به جای همه آنها که تسلایت نبودند
تسلیت
به جای همه آنها که نمک زدند بر زخم، مرهم
و به جای تمام آنهایی که سلامت نکردند.
#سلام امیرالمومنیم...
سلام مولای فاطمه (س)
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌼🌤️💚❀•❀⊱━━╮
@amtewi
╰━━⊰❀•❀💎🌤️🤍❀•❀⊱━━╯