✳️ماجرای فامیل بیحجاب آیتالله طالقانی
مهدی طالقانی: ما هیچ وقت فکر نکردیم بچه آخوندیم، مریم ما روسری سر میکرد بیرون میرفت. یک بار به مناسبتی چادر سرش کرد. آقا به او گفت «چرا دکورتو عوض کردی؟ همان طوری که بودی بیا»، حالا یادم نمیآید چه کسی میخواست بیاید که خواهرم مریم چادر سر کرد.
دختر آیت الله طالقانی: دخترخاله ما که مرحوم شدهاند، بیحجاب بود؛ هر دفعه میآمد منزل در میزد ما میرفتیم در را باز میکردیم، میگفت «اگر آقا هست چادر بدهید من با چادر به داخل منزل بیایم».
یک بار که در خانه ما را زد، من در را باز کردم دیدم هایده خانم است. آقا هم داشت در حیاط قدم میزد، هایده خانم خودش در را پیش کرد یک کناری ایستاد تا بروم برای او چادر بیاورم، حاج آقا همین طوری که قدم میزد آمد در را باز کرد و او را دید، گفت «بفرمایید». دخترخاله هم عقبعقب رفته بود و گفت «منتظرم طاهره برای من چادر بیاورد»، آقا گفت «از کوچه آمدی همه شما را دیدند من یکی گناه کردم شما را ببینم». (خنده) خیلی برای هایده خانم و ما جالب بود.
آقا میگفت خود جوانها باید به مسائل دینیشان برسند و رعایت کنند، امری و دستوری جواب نمیدهد.
🔹 تيزر | گپ و گفت صميمي با فرزندان طالقاني
http://goo.gl/F8nGDf
🔹 متن بخشی از گفتگو
http://goo.gl/70Yj7N