در وصف تو ای دوست کس نتوان گفت
وز عشق تو ای دوست هر کس نتوان گفت
گر سست بنیادان و مُحیلان
نمکی خوردند و شکستند نمکدان
لیکن ما در سایه ی ارباب ، قبله ی ایران
ایستاده ایم تا هدیه ی جان بر محضر ارباب
ما مفتخریم کز بدو تولد
خادم شده ایم در محضر ارباب
کوته نظرانند که در سایه ی دیوان
در وهم خوداند و جنگ با چهارده دُر
آن کس که دلش را ساخت چون تار
چندی که گذشت تکه خواهد شد این تار
او وز کرده ی خود خواهد شد پشیمان
این است فرجام ناخوش نوکر شیطان
ای شاه خراسان ، منزل یک ایران
ایران را بشناسند به فرهنگ و ادیبان
آنکس که نکرد حفظ حرمت میهمان
ایرانی نباشد زیرا که نباشد ادبی در او
ای شاه جهان ، خورشید خراسان
هر چند ما پارسیم و بسیار نوازنده میهمان
لاکن در میزبانی تو در شهر خراسان
عاجز ز کلامیم در وصف کرم آل محمد
از روز ازل تا به ابد کس نتوان شد
به و الله درگیر با علیُّ و آل محمّد
✍م.رستگار
#همه_خادم_ امام_ رضائیم
@anjoman_oqm