مگر، این بادخوش، از راه عشق آباد، می آید؟
که بوی عشق های کهنه ازاین باد میآید
کجا و کی دراین اقلیم، بی معنی است، این عشق است
وعشق ازبی «زمان» ، از «ناکجا آباد» میآید
به هفت آرایی مشاطهگان، او را نیازی نیست
که شهر آشوب من، با حسن مادرزاد می آید
«هراس از باد هجرانی نداری؟ » - وصل می پرسد -
و ازعاشق جواب «هر چه باداباد» می آید
جهان انگار در تسخیر شیرین است و تکثیرش
که از هر سو صدای تیشه فرهاد میآید
گشاده سینگی کن، عشق اگر بسیار می خواهی
که سهم قطره ودریا به استعداد میآید
مجزا نیستند از عشق، وصل و فصل و نوش و نیش
شگفتا او که با ترکیبی از اضداد می آید
توبوی نافه را از باد می گیری و می نوشی
من از خون دل آهوی چینم، یاد میآید
مده بیمم زموج آری که خود ترجیع توفان است
که در پروازهای مرغ دریا زاد، می آید
@anjomaneravian