🌹🍃 #خاطرهی زیبا وقتی شهید حمید باکری مجروح شدن.....
گفت: فاطمه! یه چیزی میگم، هول نکنی.
- چی شده؟
- حمید اومده، ولی زخمی...
من گل از گلم شکفت: چه خوب! کجاش هست؟ پاش؟ بهتر.... دیگه نمیتونه از خونه بیرون بره.
مثل بچهها، با سر زانوهاش خزید تا نزدیک تشک او.
گفت: وای حمید! خیلی خوشحالم که زخمی شدی.
آنقدر از برگشتن او ذوق زده بود که نفهمید این حرف کمی زمخته.
حمید صورتش را در هم کشید.
درد و خندهای که تا پشت لبهاش اومده بود و او نمیخواست به بیرون درز کنه، اذیتش میکرد.
گفت: دختر! این چه طرز حرف زدنه؟ آدم میگه خدایا! اگه حمید زخمی شد و رضای تو در این بوده، من راضیم به رضای تو. اگه شهید هم بشه، همین.
چشمهای فاطمه برقی زد؛
گفت: این حرفها رو جمع کن حمید! خوب شد زخمی شدی. یه ماه پیش خودم هستی.... 😅😅
💫شبتون الهی و شاد🙏
🌷 #اللّهُمَّالجْعَلْنٰامِنْشُهَدٰائِڪ ♡♡
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِڪــاشــانـہےمـہـر💞✿
🏡 @kashaneh_mehr