بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده است، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.   ۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می‌رفت   ۲-در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید.   ۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.   ۴-هرکه را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.   ۵-وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید.   ۶-با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.   ۷-هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد.   ۸-هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد.   ۹-چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو.   ۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود.   ۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد.   ۱۲-چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی گشت و رو به او می‌نشست.   ۱۳-با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی خاست.   ۱۴-در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.   ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن.   ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد.   ۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد.   ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.   ۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت.   ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد.   ۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد.   ۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد.   ۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.   ۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.   ۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟»   ۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم غذا می‌شد.   ۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت.   ۲۸-هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.   ۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می‌آورد.   ۳۰-به خویشاوندان خود احسان می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.   ۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کار بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد.   ۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند.   ۳۳-هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد.   ۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد.   ۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب‌های بد نخواند.   ۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.   ۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی‌کرد.   ۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوشخو بود.   ۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار مدح آنان نمی‌گفت.   ۴۰-بر جسارت دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد.   ۴۱-از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دور افتاده‌ترین نقطه مدینه بود.   ۴۲-سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد.   ۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می‌زد.   ۴۴-با اصحابش در کار‌ها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود.   ۴۵-در جمع یارانش دایره وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.   ۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می‌کرد.   ۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.   ۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد.   ۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد.   ۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد.          ۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می‌رسید.   ۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می‌فرمود «برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند.»   ۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست اگر مقدور بود روا می‌فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده‌ای نیکو او را راضی می‌کرد.   ۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.   ۵۵-پیران را بسیار اکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.   ۵۶-غریبان را خیلی مراعات می‌کرد.   ۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد.   ۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت.   ۵۹-چون شاد می‌شد چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد.