🔻سفیانی؛ قسمت اول 🔹سفیانی مردی سرخ‌رنگ، بور، چشم آبی، پیشانی پهن و چهار شانه است و صورتی خشن دارد و اثر آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان می‌کند که کور است؛ در حالی‌که این‌طور نیست و او خبیث‌ترین مردم است که هیچ‌گاه خدا را نپرستیده است. و از نوادگان عثمان و نام پدرش عینیه و یا عنبسه می‌باشد. سفیانی به قدری بد‌دل و شکاک و سنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است، زنده به گور می‌کند؛ برای این‌که می‌ترسد جای او را لو بدهد. 🔸او قبل از خروج با اظهار زهد و بی‌اعتنایی به دنیا و پوشیدن لباس‌های کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان، دل‌های افراد جاهل و اراذل و اوباش و هم‌چنین گروهی از علمای ساده‌لوح را نیز به خود جذب کرده، بدین‌ وسیله طرف‌دارانی پیدا می‌کند و از طرفی در این زمان سرزمین شام هم میدان تاخت و تاز چندین لشکر با یکدیگر هست که معروف‌ترین این لشکرها، لشکر اصهب و ابقع است و لشکرهای دیگر احتمالا حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند. 🔹در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس خروج می‌کند و آن سرزمینی خشک و بی‌آب و علف است و تقریباً در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار» و از نشانه‌های خروج او خسف در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه است. پس از خروج تا چندین ماه مشغول مبارزه و درگیری برای از بین بردن نیروهای مختلف در شام است که همان کافران هستند و در این زمان به شیعیان کاری ندارد. ادامه دارد...