📝 به این آیه از قرآن کریم دقت کنید در سورة کهف میباشد : 🌹{ سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا } [ سورة الكهف : 22 ] 🌺 بعضی می‌گویند این أصحاب کهف سه نفر بودند و چهارمین آنها سگ آنها بود . و بعضی دیگر می‌گویند که اینها ؛ پنج نفر بودند و ششمین آنها سگ آنها بود ؛ و تمام این فتواها و اظهار نظر ها همه اش تیر در تاریکی است و بعضی می‌گویند هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگ آنها بود . بگو رب من به تعداد آنها آگاه تر هست و جز اندک شماری این حقیقت رو نمی داند ؛ و در مورد آنها مخفیانه صحبت نکند و دلیلی بر صحبت کردن مخفی از آنها نداری و شاهر و ظاهر و علنی صحبت کن و در رابطه با حقیقت آنها از کسی نظر نخواه و نظر کسی را هم قبول نکن . معلمم می‌گوید: این مدعیان در فهمیدن ناچیز ترین حقایق هم جا ماندند و هر کدام حسب رای خودش نظر می‌دهد که بگوید من هستم و نکته دیگر از این بحث این هست ؛ شماها همه چیز را ول کردید و کارهای مهم که به زندگی مردم و عقاید مردم ربط دارد را ول کردید و دنبال اینکه تعداد أصحاب کهف چقدر هستند ؛ به بحث نشستید ؟ ؛ ببین آیه می‌خواهد به ما بفهماند هر کسی به حسب رای خودش نظر می‌دهد و هرگز متصل به رب خودشان نیست و برای همین تمام نظرات و فتواهای آنان تیری در تاریکی میباشد و اینگونه مردم را به گمراهی می‌کشند چونکه هیچ کدام هیچ نظر و یا فتوایی را بر اساس یقین و قاطع نمی گویند و همیشه اختلاف نظر دارند ؛ این حق اختلاف نظر را چه کسی به شما داده است؟ ؛ در گفتن حقیقت ؛ رضایت هیچ کدام را طلب نکن بلکه حقیقت را با همان شکل حقیقی خودش بیان کن و این یعنی حق با کسی شوخی ندارد و حق باید گفته شود . منظور این ایه می‌خواهد این مفهوم را به شما برساند . شما که سرپرست دارید ؛ چگونه حق دارید خودتان اظهار نظر کنید ؟ و چه کسی این حق را به شما داده که اظهار نظر کنید ؟؟؟ اینگونه مسائل اصلی را رها کرده و به فکر اینکه أصحاب کهف چند نفر هستند جا ماندند ؛ آخه دانستن شمار أصحاب کهف چه دردی از دردها را درمان می‌کند. ؟ اینگونه به پست ترین و بی نفع ترین چیزها میپردازند و اصل دين و عقیده را رها می‌کنند. شما در اصل باید یک‌بنده ذلیل و بی ارزش در مقابل ارباب تان امام عصر عليه السلام باشید و مطیع امر ایشان باشید نه کاری بکنید که ایشان را از اذهان مردم محو کنید و ایشان را در غیبت قرار دادید و ازش راحت شوید و ماندید خودتان با دين و آبروی مردم بازی میکنید . من وقتی میبینم امام اميرالمؤمنين علي عليه السلام اینگونه بندگی را به کمیل در دعای کمیل می آموزد: من بنده ذلیل و حقیر و مسکین و مستکین و جنایت کار تو هستم ....‌ الی آخر. توجه کنید؛ آخه اگر اميرالمؤمنين علي عليه السلام اینگونه بگوید ؛ من دیگه چه باید بگم ؟ من به خودم میگم من نجس تر از نجاست سگ هستم . ولی بجای چنین بندگی صحیح ؛ دست به تحریف حقایق می‌کنند. معلمم به من میگوید : وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها نوید خروج منادی رو داده ؛ مگر شما ها بهتر از حضرت زینب کبری سلام الله علیها می‌فهمید که بخواهید این حقیقت رو انکار کنید و یا هزارتا شک و تردید و انهم فقط در راستای گمراهی مردم از حق و حقیقت و شنیدن کلام حق بر زبان می آورید ؟ . در شگفتم من ... . آخر چکار کردند ؟؟ آمدند و اسم تو را از کتب تاریخ هم تحریف کردند . در اصل باید حمید القدوس المنادي باشد آنها النادی گذاشتند . و اميرالمؤمنين علی علیه السلام می‌توانست اسم کاملت رو هم بزارد ولی بیم آن را داشت که سلامتی تو به خطر بیفتد تا اینک وجودت را برای تمام جهان ثابت کردی و این همان عنایت محمد وآل محمد میباشد .