👆👆👆👆
مجری [با اشاره به کلیپ]: کلاغی پرچم اسرائیل را از بین میبرد.. اگر برای این امر دلالتی وجود داشت چه کسی دکتر به غیر از شما خبر یقین را به ما میدهد؟ دکتر ابو علی، چه چیزی را در صحنه زدودن پرچم اسرائیلی توسط کلاغ دیده است؟
منادی: نگاه کن زمانی که خداوند سبحان متعال فرمود به کلاغ وحی کردیم در این قضیه عجز و ناتوانی بوده و میان کلاغ و دفن کردن پیوندی بوده و باهم در دفن یک مرده ارتباط دارند
حالا چرا بلانسبت سگ را نفرستاد؟ درحالیکه سگ اگر تولهاش بمیرد در خاک برای او گوری می کند و آن را دفن میکند و گربه نیز همین گونه میباشد پس چرا کلاغ را فرستاد؟ زیرا کلاغ داستانش مشکل است،
چون کلاغ شریف ترین پرنده ها میباشد و کلاغ تنها موجودی است که جز در تاریکی شب با مادهاش جفت گیری نمیکند فقط در تاریکی شب.. و غیرتی بزرگتر از غیرت خروس دارد و کلاغ وفاداری هولناکی دارد
کلاغ، خبر را به واسطه درآوردن صدا انتقال میدهد و همیشه زمانی که کلاغ فریاد بزند حتماً مرگی در کار است و این هیچ جای بحثی ندارد، محال است.. وقتی یک کلاغ به تو نزدیک شود یعنی می خواهد پیامی را به تو اطلاع دهد
یکی از آشناها در فلان مکان مثلا اگر یکی در نجف و دیگری در سماوه قرار داشته باشد اگر کلاغ بر پشت بام بنشیند و صدا در آورد آن فرد در سماوه خواهد مرد در واقع یک هشدار دهنده شوم می باشد
و این هشدار دهنده شوم از جمله یکی از طوایف جن به شمار می رود مگر اجنه ای نداریم که شبیه به انسان باشند پس این از جمله پرندگانی هستند که به جناح جن تعلق دارند
و دارای صفاتی است که هیچ یک از پرندگان توانایی دستیابی به آنها را نخواهند داشت، یعنی تو اگر یک تکه سنگی را در دست بگیری و آن را مخفی کنی آن کلاغ پرواز میکند و فرار می کند اطلاع دارد که تو قرار است به او ضربه بزنی
و هیچ وقت در کنار یک انسان اطمینان و اعتماد حاصل نمی کند و هیچوقت مثل دیگر پرندگان نیست.. محال است بتوانی آن را شکار کنی مگر اینکه به او تیر شلیک کنی و آن هم از فاصله ای دور باید باشد
این کلاغ پرچم اسرائیل را برید و از جا کند چرا به سوی این پرچم رفت؟ میخواست خبر دهد که دولت بنی اسرائیل زدودنش نزدیک شده است و تا ابد از بین خواهد رفت ما این را دو سال پیش به شما اطلاع دادیم
که صاحب شما آن را بر بالش حمل کرد و یا اینکه این امر پایان یافت و حالا این امر از دو کمان چشم به هم نزدیک تر شده است. حالا چگونه از دو کمان چشم به هم نزدیک تر شده است؟ این کار من نیست من فقط یک وسیله هستم
یعنی در جنگ ۲۰۰۶ زمانی که شاهد جنگ بودم و حسام و غیره چهار نفر از افراد بودیم و گفتیم که ضاحیه را میبینم که نیست و نابود شده است.. سپس یکی رفت و بر من شکایت کرد و گفت: ایشان با اسرائیل کار می کند!
پناه بر خدا این مشکل است نمی توانی مردم را بفهمانی و گفتم نه به خدا من فقط مامورم به شما اطلاع دهم گفتند تو بی تربیتی اگر اینگونه میگوئی که نیست و نابود شده است!
به آنها گفتم برای شما قسم میخورم که آن نیست و نابود شده است درحالی که من نشسته بودم و مشغول خوردن ناهار بودیم دقیقاً به آنها گفتم قطعاً ضاحیه نابود شده و با زمین یکسان شده است
گفتند این چه کاریه داری با ما میکنی؟ داری از چی حرف میزنی؟ گفتم حواستان باشد و بر حذر باشید، در نهایت گفت تو دجال هستی من هم قبول کردم که دجال هستم بعد از سه روز همسرم با من تماس می گیرد،
می گوید: مبارک باشد گفتم نباید موردی باشد؟ گفت حزب الله دو مورد از دشمنان اسرائیلی را به اسارت کشید به او گفتم آیا پولی داری؟ گفت بلی به او گفتم برخیز و خرما و نان بخر چراکه جنگ بیش از ۳۰ روز طول خواهد کشید و ضاحیه از بین خواهد رفت
گفت: خدا فال بدت را پاک گرداند! فال فال خدا باشد و نه تو! چه حرفایی داری میزنی حزب الله اسیر کرد؟ گفتم پس منتظر بمانیم گفت چرا در تلفن این ها را می گویی بر تو میترسم!
ُگفتم نترس من حاضرم با بلندترین صدایم فریاد بکشم زیرا چیزی ندارم که بترسم آنرا از دست دهم. به خدا قسم بعدا تمام مردم خارج شدند و جز من و همسرم در شهرک باقی نماندیم من و سگ ها بلا نسبت شما فقط باقی ماندیم
جایی ندارم که به آن پناه ببرم تک و تنها و غریب بودم به همین خاطر این کلاغ داستانی با من دارد هیچوقت برای جنگیدن دشمن با وجود فریاد کلاغ نرفتم جماعتم گفتند: آیا ترسیدی؟ گفتم به خدا قسم در طول زندگیم نترسیدم
ولی من چیزی را میبینم که شما نمیبینید. و واقعا باید آن کار را تا آن روز یا چند ساعت یا تا روز بعدی به تاخیر اندازیم و پیروز هم نمیشویم و آن مردمی هم که [هشدار کلاغ را نادیده گرفتند و] رفتند جثه هایشان را تیکه تیکه یافتم!