در مواردي تحليل نادرست از وقايع و پندارهاي غلط و اوهام و خرافات و ترس هاي بي جا منشأ خود کم بيني است که با واقع بيني و ژرف نگري به مسائل اين بيماري درمان مي شود.
اولياي گرامي اسلام مسلمانان را از دل بستن به عقايد باطل و پندارهاي غيرواقعي برحذر داشته اند و به موازات مجاهده در راه بسط معارف حقيقي از نشر معتقدات خرافي جلوگيري نموده اند. موقعي که حضرت علي(ع) سربازان خود را براي جنگ با خوارج مهيا ساخته بود يکي از اصحاب آن حضرت گفت: اگر در اين ساعت حرکت کني مي ترسم به مراد خود نايل نشوي و ترس من براساس محاسب نجومي است حضرت فرمود: کسي که تو را در اين امر تأييد و تصديق نمايد خدا را تکذيب کرده است سپس فرمود: اي مردم از آموختن نجوم بپرهيزيد مگر به قدري که در بيابان يا در دريا به آن راه يافته شود، زيرا نتيجه آموختن نجوم کهانت و غيب گويي است و منجم مانند کاهن است و کاهن مانند ساحر و ساحر مانند کافر است و کافر در آتش است، سفر کنيد به کمک و همراهي از اسم خدا.
حضرت در همان ساعت به جنگ با خوارج رفت و فتح و پيروزي نصيبش گرديد و با اين عمل خط بطلاني بر پندارهاي غلط خرافي کشيدند. ترس هاي بيجا ماي ناکامي و محروميت است آدمي هرقدر بيش تر بترسد خود را ضعيف تر ساخته و به شخصيت خويش ضربه بزرگ تري زده است، علي (ع) مي فرمايد: «من هاب خاب؛ کسي که مي ترسد به مقصد نمي رسد و زيان مي بيند.»
براي نجات از افکار پريشان بايد فکر گذشته و آينده را از ذهن دور ساخت که افسوس برگذشته موجب تلخي و ناراحتي امروز و تضييع عمر مي شود علي(ع) مي فرمايد: خود را به گذشته مشغول کردن وقت را ضايع مي کند. امام صادق(ع) مي فرمايد: ايام زندگي سه روز است روزي که گذشته و برگشت ندارد و روزي که اکنون موجود است و بايد آن را غنيمت شمرد و فردايي که نيامده و تنها آرزوي آن در دست مردم است.
سعديا دي رفت و فردا هم چنان معلوم نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
بعضي از جوانان که در کنکور و مراکز آموزشي قبول نشده اند و يا به موفقيت مورد نظر نايل نشده اند آن چنان محزون و پريشان مي شوند که قدرت استفاده از فرصت موجود را از دست مي دهند و با رنج و محنت و اندوه قابليت و استعداد ذاتي خود را فراموش کرده و يک باره از صحنه اجتماع خارج مي شوند و به احساس حقارت مبتلا مي شوند و يا در حين تحصيل از آيند تحصيلي و شغلي خود نگران و مضطرب اند و همين امر آن ها را زمين گير کرده و مانع پيش رفت و موفقيت آنان مي شود. دادن روحيه و زنده کردن خاطرات مفيد و سوابق ارزنده تا حد زيادي در جبران شکست ها مؤثر است و در مواردي محاسب نادرست از وقايع موجب پديد آمدن احساس حقارت است؛ مثلاً فرزندي به تصور غلط خود را در بين اعضاي خانواده عنصري بي فايده مي داند و يا در مقايس خود با برادران و خواهرانش احساس مي کند که محبوبيتي نزد والدين ندارد در صورتي که در واقع او نيز نزد والدين عزيز و محترم است و سوءتفاهمي موجب رسيدن به چنين نتيجه اي شده است. بسياري از جوانان و حتي بعضي از بزرگ سالان حقارت واقعي را از حقارت موهوم تميز نمي دهند و بر اثر عدم توجه به واقعيت هاي طبيعي و ناآگاهي از حالات رواني انسان ها در سنين مختلف خود را ضعيف و حقير مي پندارند، از اين رو لازم است که نگراني هاي معقول و موهوم از يکديگر تمييز داده شود.
به طورکلي تفاوت اين دو در چند امر خلاصه مي شود: 1. نگراني موهوم شخص را از تفکر و تعقل باز مي دارد و نگراني عاقلانه نيروي عقل را به کار مي اندازد. 2. نگراني موهوم بر خطرات زندگي مي افزايد و نگراني عاقلانه خطر را کاهش مي دهد. 3. نگراني موهوم باعث اختلال در جسم و جان مي شود ولي نگراني عاقلانه از اختلال جلوگيري مي کند. 4. نگراني موهوم آدمي را از درك واقعيت هاي زندگي دور مي کند اما نگراني عاقلانه آدمي را به واقعيت ها متوجه مي سازد 5. نگراني موهوم منجر به يأس و اضطراب مي شود اما نگراني معقول منتهي به تجربه آموزي و پندگيري مي شود.
7. سعه صدر و صبر در برابر حوادث:
چه بسا شکست ها و ناکامي ها و بعضي از حوادث تلخ موجب خود کم بيني مي شود که راه درمان آن صبر و تحمل مشکلات است. باتوجه به اينکه هيچکس از بلايا و آفات جهان ايمني ندارد لازم است هر انساني خود را به شايستگي بسازد روح و اراده را تقويت کند و در خويشتن حس شکيبايي و تملک نفس به وجود آورد تا در حوادث زندگي فرومايه و زبون نشود و خود را نبازد و مقهور نگراني و تشويش خاطر نگردد. دست يافتن به چنين حالت روحي و نيل به اين کمال معنوي جز با صبر و تحمل و سعه صدر ميسر نمي شود، علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «اذا خفت صعوبة امر فاصعب له يذلّ لک؛ هرگاه سختي چيزي باعث بيم و تشويش شد تو نيز در مقابل آن سخت و مقاوم شو تا مشکل بر تو آسان شود.»