نکته سوم: طبق آنچه که از نقش قوانین طبیعی و لزوم اختیار انسان ها گذشت روشن میشود اتفاقا اصلا انسان نباید مثل مرده ای روی سنگ غسالخانه باشد، نباید آنچه که به صورت طبیعی در زندگی مان اتفاق می افتد را رضایت و اراده قطعی خدا معنا کرده و از تغییر آن روی گردان باشیم، یلکه بالعکس، خدا از ما جنگندگی می خواهد، از ما تلاش برای تغییر می خواهد، خودش هم چنین فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهندم(رعد:11) بنابراین نباید تسلیم ببودن در برابر طبیعت و تسلیم بودن در برابر ظالمین را تسلیم بودن در برابر خدا معنا می کنیم. خداوند انسان را برای رشد آفریده و هر کجا که استجابت دعا با رشد انسان در تعارض باشد، دعا را مستجاب نخواهد کرد. مثلا مشکل آلودگی هوا موجب بیماری های قلبی و تنفسی می شود، خب اگر خدا تمام بیماران را با دعا شفا دهد آیا انسان ها به حل این مشکل فکر خواهند کرد؟ یا خود انسان ها آمده اند با آداب و رسوم غلط، ازدواج را دشوار کرده اند، خب اگر هزینه این عروسی ها از طریق معجزه آسا تأمین شود، بشر آیا به فکر اصلاح آنها خواهد افتاد؟