عارف بالله بدیل آیت الله شوشتری میفرمود:
یکسال میخواستم به حج مشرف شوم
پول هم بیش از مقدار نیاز در دسترس داشتم
برادرم هم میخواست مشرف شود
مشکلی برایش پیش آمده بود و هزینه سفر حج را خرج کرده بود
وقتی متوجه شدم پولم را نصف کردم
هزینه سفرم را برداشتم و بقیه را به اخوی دادم
ایشان هم راهی سفر شد
در سرزمین وحی در میقات تنها داشتم قدم میزدم
شخص بسیار با ابهت و بزرگواری به من نزدیک شد
و سلام داد
پاسخ دادم
به عربی فصیح حجازی فرمود : بیا همسفر شویم
عرض کردم : بله حتما
در مسیر با من عربی فصیح صحبت میکرد
عجیب بود من کاملا میفهمیدم چه میفرماید و اصلا نیاز به مترجم نبود.
چه جمله ای که میفرمود: تکرار میکرد
یا شیخ《 کل شی بسبب》
هرچیزی را علتی است
من با اینکه معنای جمله میفهمیدم
اما مفهوم و قصد جمله را نمیفهمیدم
به مکانی رسیدیم
فرمود استراحت کنیم.
نشستیم
چند سنگ جلوی ما روی زمین بود
روی مبارک را به من نمود و با اشاره به یک سنگ فرمود: کلوا(بخورید)
اول تعجب کردم
و در دلم گفتم چطور سنگ بخورم
دندانم میشکند.
معده ام آسیب می بیند
اما با خود گفتم
این مرد حتما از اولیا خداست
حرف بیهوده نمی زند
دست بردم
سنگ را بر داشتم و در دهانم گذاشتم
ناگهان دیدم راحت الحلقوم بسیار نرم و شیرین و خوشمزه ای که بلافاصله از گلویم پایین رفت
بسیار بسیار تعجب کردم
تا بخودم آمدم
نگاه کردم دیدم آن مرد خدا دیگر نیست
حج را بجا آوردم
و به قم محضر آیت الله بهجت رحمه الله علیه رفتم
ماجرا را عرض کردم
ایشان فرمودند: آن مرد شخص حجت بن الحسن علیه السلام بوده است
و منظور از تکرار آن جمله ،ایثار تو در حق برادرت بوده است