✍️ روایت حاشیهای خبرنگار حوزهنیوز از دیدار مردم قم با ولیامرمسلمین:
🔸 عشقی که در قلبم شعله میکشید مرا به تهران کشاند / دو سوژه کانون توجهها را به خود جلب کرد
◻️...در میان خیل مشتاقان، در آن دریایِ مواجِ ارادت، دختربچهای کوچک و دوستداشتنی خودنمایی میکرد. از همان ابتدای ورود به حسینیه، داد میزد و میگفت: «من میخواهم پیش آقا بروم»؛ این وروجک پرانرژی، مثل پرندهای بیقرار، در میان جمعیت حرکت می کرد تا خود را به جایگاه اصلی برساند.
پدرش سعی در آرام کردن او داشت؛ اما مگر میشد جلو آن شور و شرارت کودکانه ایستاد؟
در اوج سخنرانی حضرت آقا، بارها داد می زد و می گفت: «آقا من میخوام بیام پیش شما» و با صدای بلند آن را تکرار میکرد؛ اطرافیان تلاش می کردند او را ساکت کنند؛ اما او گوشش بدهکار حرف دیگران نبود؛ اما این پایان ماجرا نبود.
این لحظه را تصور کنید؛ رهبر عزیزمان، با صلابتی مثالزدنی، در حال بیان مسائل مهم و استراتژیک بودند. با کلامی نافذ، از گذشته و آینده میگفتند: “چه کسی باور میکرد که روزی فرارسد که در کشورهای غربی و حتی خود واشنگتن، پرچم آمریکا به آتش کشیده شود؟” و درست در همان لحظه، این دختربچه بازیگوش، با تمام وجود، با صدایی پرشور، فریاد زد: «مــــــن»!
این صحنه باعث لبخند و هیجان اطرافیان شد.
این دیدار به اتمام رسید؛ اما بیشک حماسهای بزرگ بود؛ حماسهای که از عشق، ایمان، و دلدادگی مردمی برآمد که جان در گروی آرمانهای انقلاب دارند و حتی با تمام مشکلاتی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می کنند، دست از آرمان های خود نکشیده و پای آن ایستاده اند.
📎 متن کامل گزارش
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه