🌸 همسردار بود و همسایه‌دار... علیرضا اجازه نمی ‌داد که هر شب من از خواب بلند بشم و به بچه رسیدگی کنم. می‌گفت: یک شب من، یک شب شما... یک‌بار هم شام آماده کرده بودم ، که فهمیدیم همسایه‌مون فکر ‌کرده شوهرش خونه نمیاد و شام درست نکرده. علیرضا فوراً غذای خودمون رو برد برای آنها. وقتی ازش پرسیدم: پس خودمون چی بخوریم ؟ ، گفت: "ما نان و ماست می‌خوریم..." 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید علیرضا عاصمی 📚منبع: کتاب همسرداری سرداران شهید ┏━━━━🌺🍃━┓ @antghbat ┗━━🍃🌺━━━┛