سبک زندگی
قصه اسارت غصه ای است که بغضش گلو را صباحاً و مسائاً می فشارد تا تنهایی و غربت عمه سادات برای همیشه دردی باشد، برای آرام نبودن و دویدن به دنبال وارث خون خدا . آری او می آید اما باید به سویش دوید...