انسان باخدا و بی‌خدا (برشی از کتاب عرفان‌واره‌ها) 👈انسان بی‌خدا حتی معنویتش، نفسانیت است چون فاقد عامل کشاننده است. «انسان یک ذره‌ی بی‌انتهاست؛ لذا تا زمانی که به خدا نرسد، سیر نمی‌شود و آرام نمی‌گیرد. هرچند آدمی در علم، قدرت، عاطفه، خلاقیت و هر کمالی رشد کند و قد بکشد تا متصل به مبدا خود یعنی خدا نشود، دردش آرام نمی‌گیرد، عطشش سیراب نمی‌شود، روانش اطمینان نمی‌یابد، از آه و ناله اش ساکت نمی نشیند. انسان باید به نقطه‌ای پایان یابد (معاد) که آغاز کرده است (مبدا). این چنین انسان، متصل به قبل و بعد می‌شود. انسان بی خدا و قیامت، دُم بریده و ابتر است، انسان منهای خدا و قیامت، انسان بی اصل و نسب و بی‌پدر، مادر است. انسان بی خدا، به لفظ بی معنا، و جسم بی روح، و اسم بی مسمی می ماند. انسان بی خدا، انسان نیست و لو ممکن است بشر باشد! که فرقش با حیوان در قیافه است و بس. انسان بی خدا، حتی علم و عقل و دینش نیز مُهملات است. انسان بی خدا، حتی معنویت و عرفانش، نفسانیت است نه معنویت. چون فاقد عامل تعالی‌بخش و کشاننده و بالابرنده است که فرمود: انک کادح الی ربک مدحا فملاقیه. 📚کتاب عرفان‌واره‌ها، گریوانی، ص 244(این کتاب صرفا نقد شبه‌عرفان‌ها نیست بلکه نکات نابی از نیز به زبان ساده بیان شده) https://eitaa.com/antihalghe @moslem_garivani