#پدر_فراموش_شده
#قسمت_چهارم
– شما چقدر به امام زمان علیه السلام محبت دارید؟ چقدر روی دوستی با امام زمان علیه السلام حساب می کنید؟
– راستش تا دیروز خیلی به ایشان فکر نکرده بودم. نه اینکه قبولشان نداشته باشم، بلکه از این موضع که الان امام من هستند و پناهگاه من، تا حالا نگاه نکرده بودم! درمورد محبت به امام زمان علیه السلام… راستش چی بگم... من شیعه هستم و همه امامان را دوست دارم، حتی به سادات بخاطر انتسابشان به پیامبر اکرم طور دیگری نگاه می کنم، احترام میگذارم و حرمت قائلم!
– ولی الان تو در زمان امامت ایشان هستی! جزء معاصرین این امامی! و موظف به اظهار علاقه و محبت به ایشان هستی!
– آقای مهندس، فکر میکنم مطلب اینقدرها هم سخت نباشد، خوب من ایشان را دوست دارم ولی دیگه نگویید که من موظف به محبت به امام زمان علیه السلام هستم! این حرفها را مداح ها و سخنرانهای مذهبی از خودشان میگویند، فکر میکنم یک خورده روغن داغش را زیاد میکنند.
مهندس بدون اینکه چیزی بگوید بلند شد و از روی میزش قرآن را برداشت، آن را باز کرد، چند تا ورق زد و با دستش به قسمتی از آن اشاره کرد و گفت: لطفا این قسمت را بخوانید!
محسن هیچی نگفت، خیلی خوب بلد نبود قرآن را بخواند، مردد بود چه کند که مهندس انگار فهمیده باشد مشکل کجاست، گفت: لطفا ترجمه این آیات را بلند بخوانید!
محسن نفس راحتی کشید و شروع به خواندن کرد:
"آن بشارت خداوند به بندگانی است که ایمان آورده و نیکوکار شدند: بگو به خاطر رسالت اجرى از شما نمیخواهم مگر دوستى نزدیکانم. هرکس فرمانبردارى مینماید برایش در این فرمانبردارى اضافه پاداش میدهیم. میگویند بر خدا دروغ بسته اگر خداوند بخواهد وحى را از تو قطع میکند که درباره فضیلت خانواده خود و مودت آنها سخن نگویى."