⚡️ترجمه فارسی ⚡️آن گاه كه ابوبكر تصميم قطعى گرفت فدك را از دست حضرت فاطمه عليه السلام بگيرد، نماينده ى او را از فدك بيرون راند. اين خبر به حضرتش رسيد. او مقنعه بر سر كرد و پوشش سرتاسرى پوشيد و در ميان بانوان خدمت گزار و خويشاوند به راه افتاد. لباس هاى او به زمين كشيده مى شد و زير پايش مى رفت. راه رفتن او از راه رفتن پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چيزى كم نداشت و آن را به ياد مى آورد. در مسجد وارد بر ابوبكر شد كه با بسيارى از مهاجران و انصار و ديگر مردمان نشسته بود. پس ميان مردمان و حضرتش پرده اى آويخته شد. آن حضرت نشست و آه جان سوزى كشيد كه دل ها لرزيد و اشك ها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان رفت. آن گاه لحظه اى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند. آن گاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود...: