پیرمرد...عصازنان...آرام‌آرام... به گوهرشاد که رسید... دست به ریش‌های جوگندمی‌ش کشید... دانه‌های اشک که روی صورتش چکید... کوتاه گفت: سلام آقا!من آمدم... فراموشم نکن!دستم خالی‌ است... آبرویم را بخر...دستم را بگیر! جز حرمت...پناهی ندارم! با یک سلام زائر آقا شوید✋ ❣️در حرم بمانید؛ کانال‌‌رسمی‌‌کانون‌‌خدمت‌‌رضوی‌‌شهرستان‌‌ رباط‌کریم 🆔 @aqr_Robatkarim