10.08M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
روی دیوارهای داخل سالن، عکس‌هایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه‌های مصیبت و مشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آن ها را شلاق می‌زدند، به چشم می‌خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود: ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی، وز چه جایی، چیستی؟ تمام پندها و نصایح مرحوم مرشد، امر به معروف و نهی از منکر بود اما او خود در گام نخست نماد عینی و برجسته معروف و متضاد واقعی منکر بود و این‌چنین بود که همچنان قبر ساده‌اش در ابن باویه، سیل مشتاقانی را دارد و بعید است سنگ قبرش را خاک بگیرد. مغازه‌اش هنوز در بازار هست و هنوز تابلوی «نسیه داده می‌شود، حتی به جنابعالی» بر روی دیوار نصب شده اما ظاهراً با رفتن مرشد چلویی و واگذاری مغازه، دیگر خبری از دو صف فقرا و مشتری‌ها نیست و رسمی که مرشد داشت به تاریخ پیوست. روحش شاد که بسیاری را سیر کرد، بدون آنکه منتی بر کسی بگذارد. خادمیار کانون کتاب و کتاب‌خوانی، حامد علی اکبرزاده __________________ به جمع خادمیاران رضوی قم بپیوندید👇 🌐@Aqr_qom