«کتاب رسول ترک» روایت زندگی رسول دادخواه تهرانی، به قلم فاطمه طهرانی است. 📖 برشی از کتاب «به یکی از دوستانش گفته بود می‌ترسد جنازه‌اش غریبانه تشییع شود. می‌ترسد رفقای دوران قبل از توبه‌اش طعنه بزنند به مولایش که رسول که عشقش امام‌حسین بود را ببینید که چه غریبانه و خاموش و بی‌کس‌وکار به خاک سپرده شد. ولی خدا نخواست این‌طور شود. * جنازه‌اش اول رفت «مسجد آذربایجانی‌ها». جمعیت زیادی بازاری‌های آذربایجانی و تهرانی آن‌جا جمع شده بودند. جمعیت همین‌طور اضافه می‌شد. جنازه را که آوردند بیرون به‌سمت چهارراه مولوی، دارودسته‌ی مصطفی دیوانه هم آمدند و خودشان را رساندند زیر تابوت. جلوتر که رفتند طیب و جماعتی از میدانی‌ها هم آمدند داخل جمعیت. ‌رسول از چی ترسیده بود؟! معرف کتاب: مریم زرویی ______ به جمع خادمیاران رضوی قم بپیوندید👇 🌐@Aqr_qom