💫 سری داستان های شبانه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚 نقشه قاضی مردي مـالی نزد دیگري به امـانت نهاد و به حـج رفت. وقتی بازگشت و مالش را طلب کرد، امانت دار انکار کرد. صاحب مال نزد قاضـی رفت و شـکایت کرد.... قاضـی گفت: این کار، پنهان کن! _ آن گاه امانت دار را خواست و به او گفت: مال شخص غایبی پیش من است و من امانت داري تو راشنیـده ام. کسـی مورد اعتماد بفرست، تا آن مال را، به خانه ات برد. _ سـپس قاضی صاحب مال را خوانـد و به او گفت: نزد امانت دار برو، و مال خودت را طلب کن و به او بگو که اگر امانت مرا پس ندهی، شـکایت به قاضی برم. _ هنگامی که طلبکار پیش او رفت، از ترس آن که مالی که نزد قاضی است، از دستش برود، امانت را پس داد. ☑️ کانال پرطرفدار اراکی ها 👇 https://eitaa.com/joinchat/295436299Ccc3401cd72