بهرهریک صندلی یک تن تنش پاشیده است. اشک یک مادربه روی دامنش پاشیده است. یک جوان بی پاوسر روی زمین افتاده چون. خون پاکش بر کلاه آهنش پاشیده است. ازچه یادت رفته ای مسئولِ کارمردمان. خون مردی برسرپیراهنش پاشیده است. روزمحشرمی رسد فکری به حال خودبکن. چونکه می بینی جهان باساکنش پاشیده است. مسعودجولائی. 👉 @araki_ha