شعر حماسی عید فطر رفته ماهی که خیر و برکت بود لحظه هایش دم عبادت بود خانه مان رنگ کبریایی داشت آجرش راوی روایت بود دستمان توی دست های خدا دست ابلیس در اسارت بود سحر و جرعه ای ابوحمزه دم افطار، روضه عادت بود لذت عاشقی به کام افتاد شکر حق قلبمان به دام افتاد درد داریم و التماس دعا یا انیس النفوس ادرکنا ای تمام شفا به دستانت لطف کن مرهمی عطا فرما کم کم انگار که کم آوردیم به محبت نظر نما بر ما گم شده خنده های ما، آن را چشم لطف تو می‌کند پیدا یا کریم و رحیم و یا منان رزق عشقت نصیبمان گردان عید بندگی آمد حس و حال پرندگی آمد رشد کن، جوانه باید زد به رگ دل تپندگی آمد شب قدر و شکوه توبه گذشت پاکی صبح زندگی آمد در قدوم تماممان حسِ تا سعادت دوندگی آمد دلمان شد به عشقتان آباد با تو خیر است هرچه باداباد واژه در واژه باده نوش آمد در تن بیت‌ها خروش آمد صحبت از درد و رنج مظلوم است خون آزادگان به جوش آمد باید رها شود برخیز آیه ی قاتلوا به گوش آمد گنبد آهنینشان کج شد خیس شد جایشان و بوش آمد! شیشه عمرشان رها شده است تازه آغاز ماجرا شده است دشمن اینک ذلیل و حیران است این همان ماجرای است عاقبت محو می‌شود غده وعده آیه های قرآن است تَبَّت آن دست های کودک‌کش خانه عنکبوت ویران است هرکه بی غیرت است از ما نیست این وطن خانه شهیدان است خون سردار داغ و توفنده است «حاج قاسم هنوز هم زنده است» عده ای غرب را پرستیدند کدخدا را خدایشان دیدند با آمدند و قفل شدند نانمان را ز سفره مان چیدند جای تولید داخلی تنها به در واردات کوبیدند درد مردم معیشت و دین است جای درمان به درد خندیدند گرچه رفته رئیسشان اما مانده رد خرابی‌اش هرجا مردم اما همیشه آماده اند پای این انقلاب جان دادند رستم و آرش کمانگیرند دشمن جور و ظلم و الحادند قلبشان با شه خرسان است ایستادند گر که آزادند در مسیر شکوه این نهضت زخم خوردند و غرق فریادند گرچه امواج بسیار است چشم مردم بصیر و بیدار است شعر وحدت نموده شیدامان روشن از حق مسیر فردامان با ولایت همیشه می‌مانیم حکم آنچه بگوید آقامان گام دوم، شکوه و آبادی ست یاعلی گفته اند دلهامان راهمان می‌رود به سوی می‌رسد راهمان به مولامان نور بی حد ناب ادرکنی صاحب انقلاب ادرکنی اللهم عجل لولیک الفرج ✍ @arastehnia https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c