ایران جان، تو چقدر خواستنی هستی! اینجا من، نشسته ام به تماشای روایت ایستادن و با چنگ و دندان از تو و داشته‌هایت‌ محافظت کردن مردمانت در . آن طرف‌تر، همشهری‌هایم در مسجد نجفیه دل داده اند به یادواره ۱۳ نوجوان شهیدی که اسفند دزفول را نورانی کردند. گوشه گوشه و لحظه به لحظه، همه چیز گوشزدم می‌کند که برای تو هیچ نکرده‌ام. همین امروز صبح بود که دوستی از سر دلسوزی گفت: «بچسب به زندگی و بچه‌هایت. خودت را با این بدو بدو ها از پا می‌اندازی.» و درست در همین امشب باید بنشینم به تماشای اشک و عرق و خون پالایشگاه... انگار دست غیب تلنگرم زده باشد که: «هی! تنبل خان! دیگر به این لاک پشتی رفتن‌ها و بازی بازی کردن هایت لقب بدو بدو ندهی ها!» پای عزت این مرز و این آیین، خوبان خدا، جان داده اند. ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ، ساعت ۲۱:۵۶ به وقت اکران فیلم سینمایی پالایشگاه ✍ 🔥سوزستان⬇️ https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c