من واست سینه میزنم
که قلبم به خودش بیاد
که تپش بگیره
که بهش شوک وارد کنم که
آهای دلِ ویروونه این گردوخاکا چیه ریختی تو خودت ؟
سینه میزنم که گردگیری کنم قلبمو
که خون جریان پیدا کنه
که زنده شه
که عشق رو محکم بکوبم توی قلبم ..
که اسم شما رو مدام وارد قلبم کنم
و اجازه ندم خارج شه ..
[ و این اشکها ]
آبِ پاک کنندهی این گرد و خاکهاست ..
مُطَهّرِ این آلودگیهاست ..
مُطَهّرِ این گنآهها ..