حضرت فاطمه زهرا(س) در کلام مقام معظم رهبری
به مناسب شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله عليها بخشي از بيانات مقام معظم رهبري درمورد مادرسادات را در ادامه مي توانيد ملاحظه کنيد :
بهتر است در عزاي حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) شرح مصيبت بخوانيم که گريه آور است، مسأله ديگر، مسأله روضه هاست. روضه خوانى و سينه زنى بايد باشد؛ اما نه در هر عزايى. اين را بدانيد که روضه خواندن و گريه کردن - آن سنت سنيه - مربوط به همه ائمه نيست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا يک وقت در جمع و مجلسى کسى روضه يى مى خواند، عدهاى دلشان نرم مى شود و گريه مى کنند؛ اين عيبى ندارد. اصلاً عزادارى کردن يک حرف است، روضه خوانى و سينه زنى راه انداختن يک حرف ديگر است.
روضه خوانى و سينه زنى راه انداختن، مخصوص امام حسين است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به اين وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بيست و يکم ماه رمضان، سينه زنى و عزادارى و برپايى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسى بن جعفر (عليهالسّلام) - با اينکه وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضه خوانى است - من لزومى نمىبينم که سينه زنى بشود؛ يا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلاماللَّه عليها) مناسبتى ندارد که ما بياييم نوحه خوانى و سينه زنى کنيم؛ بهتر اين است که در آن موارد، شرح مصايبشان گفته بشود. شرح مصايب، گريه آور است.
فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) مجمع همه خيرات
اين خير کثيرى که خداوند متعال در سورهى مبارکهى کوثر مژدهى آن را به پيامبر اکرم داد و فرمود: «انّا اعطيناک الکوثر» - که تأويل آن، فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) است - درحقيقت مجمع همهى خيراتى است که روزبهروز از سرچشمهى دين نبوى، بر همهى بشريت و بر همهى خلايق فرو مىريزد. خيلىها سعى کردند آن را پوشيده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛ «واللَّه متمّ نوره و لو کره الکافرون».
ما بايد خودمان را به اين مرکز نور نزديک کنيم؛ و نزديک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصيتش، نورانى شدن است. بايد با عمل، و نه با محبت خالى، نورانى بشويم؛ عملى که همان محبت و همان ولايت و همان ايمان، آن را به ما املاء مىکند و از ما مىخواهد.
با اين عمل، بايد جزو اين خاندان و وابستهى به اين خاندان بشويم. اينطور نيست که قنبرِ درِ خانهى على (عليهالسّلام) شدن، کار آسانى باشد. اينگونه نيست که «سلمان منّا اهلالبيت» شدن، کار آسانى باشد.
ما جامعهى مواليان و شيعيان اهلبيت(عليهمالسّلام)، از آن بزرگواران توقع داريم که ما را جزو خودشان و از حاشيهنشينان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشهنشينان خاک درگه ماست». دلمان مىخواهد که اهلبيت دربارهى ما اينطور قضاوت کنند؛ اما اين آسان نيست؛ اين فقط با ادعا به دست نمىآيد؛ اين، عمل و گذشت و ايثار و تشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد.
نسل حضرت زهرا سلام الله عليها نسل يازده خورشيد فروزان
مصداق کوثر براى نبىاکرم، چيزهاى گوناگون است. يکى از برجستهترين مصاديق کوثر، وجود مقدس فاطمهى زهراست؛ که خداوند متعال در اين وجود مبارک، دنبالهى معنوى و مادى پيامبر را قرار داد.
برخلاف تصور دشمنان ملامتگر، اين دختر بابرکت، اين وجود ذىجود، آنچنان مايهى بقاى نام و ياد و مکتب و معارف پيامبر شد که از هيچ فرزند برجسته و باعظمتى، چنين چيزى مشاهده نشده است. اولاً از نسل او يازده امام و يازده خورشيد فروزان، معارف اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانيدند؛ اسلام را زنده کردند؛ قرآن را تبيين کردند؛ معارف را گسترانيدند؛ تحريفها را از دامن اسلام زدودند و راه سوء استفادهها را بستند.
حسينبنعلى (عليهالسّلام) يکى از ذرارههاى فاطمهى زهرا سلام الله عليها
يکى از اين يازده امام، حسينبنعلى (عليهالسّلام) است که پيامبر طبق روايت فرمود: ((انا من حسين و حسين سفينة النّجاة و مصباح الهدى)). با آن همه آثار و برکاتى که در آن شخصيت، در آن شهادت و بر آن قيام در تاريخ اسلام مترتب شده است، او يکى از ذرارههاى فاطمهى زهراست.
يکى از اين خورشيدهاى فروزان، امام باقر، و يکى ديگر امام صادق (عليهماالسّلام) است که معارف اسلامى، مرهون زحمات آنهاست. نه فقط معارف شيعى، که ائمهى معروف اهل سنت، يا بىواسطه، يا باواسطه، بهرهمندان از فيض دانش آنها هستند. اين کوثر فزايندهى روزبهروز درخشندهتر، نسل عظيم پيامبر را در تمام اقطار اسلامى پراکند؛ که امروز هزاران، بلکه هزاران هزار خاندانهاى مشخصِ شناخته شدهى در همهى دنياى اسلام، نمودار بقاى نسل جسمانى آن بزرگوارند؛ همچنان که هزاران مشعل هدايت در دنيا نمودار بقاى معنوى آن مکتب و آن وجود مقدسند؛ اين کوثر، فاطمهى زهراست. سلام خدا بر او، درود همهى انبيا و اوليا و فرشتگان و آفريدگان پروردگار بر او تا روز قيامت.