گروهی از یمن، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند. در میان آنها یک نفر در برابر رسول خدا بسیار جسور بود و سخنان درشت و خلاف ادب می گفت، بطوری که رسول گرامی خشمگین شد و رگ پیشانی اش از شدت خشم آشکار گردید و سرش را پایین آورد. در این هنگام جبرئیل بر پیغمبر نازل گردید و عرض مرد: خداوند سلام می رساند و می فرماید: این مرد انسان سخاوتمندی است و به مردم غذا می دهد همان دم آرامش یافت و به مردم رو کرد و فرمود:
اگر جبرئیل به من خبر نداده بود که تو سخاوتمند و غذا دهنده هستی، بر خورد سختی با تو می کردم تا عبرت آیندگان گردد.
آن مرد گفت: آیا پروردگارت مهمان نوازی را دوست می دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری. آن مرد همان لحظه مسلمان شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: سوگند به خداوندی که تو را به حق مبعوث کرد تا کنون هیچ کس را از مال خود بی بهره نکرده ام(2).
بحارانوار جلد 6
https://eitaa.com/archive_mataleb_sokhanrani