لیالی مبارک ماه رمضان بود. در یکی از این شب ها که طبق معمول در حیاط حجره داری مشغول خوردن افطار بودیم، مجبور شدم برای جواب دادن به تماسی از حجره داری خارج شوم و وارد صحن مسجد شوم. با صحنه هایی مواجه شدم که توجهم را به خود جلب کرد؛ دیدم آرمان بر سر سفره ای کوچک با کودکان کانون تربیت هم سفره شده است و در نهایت خوش اخلاقی و حوصله لا به لای جیغ ها و سروصدا های آنها افطار میکند. حوصله او در سر و کله زدن با آن کودکان در حالی که او تا آن ساعت گرسنه و تشنه بوده برای من عجیب بود. به روایت دوست شهید ❤️ 🤲 🌸 @arman134 🌸 🌸 روایَت عاشقے 🌸