کربلا بود، تصویری از کربلا با من تماس گرفت، بعد دوربین رو گرفت سمت حرم، گفت: خاله من بین الحرمینم، هر دعایی داری، هر آرزویی داری، از آقا بخواه...
من داشتم دعا میکردم که آرمان دوربین رو چرخوند سمت صورت خودش به من گفت: خاله
دعا کن شهید شم!
منم خندیدم، گفتم: آرمان دلت خوشهها! جنگ کجا بود خاله، کجا میخوای بری شهید شی...
• به روایت از خاله شهید علیوردی
#خاطره |
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی