[225] یا أَحْمَدُ! إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجِدَ حَلاوَةَ الإیمانِ، [226]  فَجَوِّعْ نَفْسَکَ، [227] وَأَلْزِمْ لِسانَکَ الصَّمْتَ، [228] وَأَلْزِمْ نَفْسَکَ خَشْیَةً وَخَوْفاً; فَإِنْ فَعَلْتَ ذلِکَ، فَلَعَلَّکَ تَسْلَمُ; وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ، فَإِنَّکَ مِنَ الهالِکینَ. اى احمد! اگر مى خواهى شیرینى ایمان را دریابى، گرسنگى را به نفست بچشان و زبانت را به سکوت اندیشمندانه وادار و خوف و خشیّت را مرام مُدام خویش ساز که اگر چنین کردى، امید نجات هست وگرنه نابود خواهى شد. فصل 33 [229] یا أَحْمَدُ! وَعِزَّتی وَجَلالی، مَا أَوَّلُ عِبادَةِ العُبّادِ وَتَوْبَتِهِمْ وَقُرْبَتِهِمْ، إِلاَّ الصَّوْمُ وَالجُوعُ وَطُولُ الصَّمْتِ [230] وَالإِنْفِرادُ مِنَ النّاسِ; [231]  وَإِنَّ أَوَّلَ مَعْصِیَة یَعْمَلُهَا العَبْدُ، شَبْعُ البَطْنِ [232] وَفَتْحُ اللِّسانِ بِما لا یَعْنی [233] وَمُخالَطَةُ المَخْلُوقینَ بِأَهْوآئِهِمْ. اى احمد! به عزّت و جلالم سوگند، اولین عبادت بندگان (یا سرآغاز و شروع آن) و مایه بازگشت و تقرّبشان، چیزى جز روزه، گرسنگى، سکوت طولانى و کناره گیرى از مردم نیست و اوّل گناهى که بنده انجام مى دهد (یا سرآغاز گناهان) سیرى شکم، زبان درازى به بیهوده گویى، همنشینى با مردم و همراهى با هوا و هوس آنان است. فصل 34 [234] یا أَحْمَدُ! إِنَّ الْعَبْدَ إِذا جاعَ بَطْنُهُ وَحَفِظَ لِسانَهُ، عَلَّمْتُهُ الحِکْمَةَ، وَإِنْ کانَ کافِراً، تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَوَبالاً; وَإِنْ کانَ مُؤْمِناً، تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَبُرْهاناً وَشِفآءً وَرَحْمةً، فَیَعْلَمُ ما لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ، وَیُبْصِرُ مالَمْ یَکُنْ یُبْصِرُ; [235] فَأَوَّلُ ما أبَصِّرُهُ، عُیُوبُ نَفْسِهِ، حَتّى یَشْتَغِلَ بِها عَنْ عُیُوبِ غَیْرِهِ، وَاُبَصِّرُهُ دَقآئِقُ العِلْمِ، حَتّى یَدْخُلَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ مِنْ مَوْضِع، وَاُبَصِّرُهُ حِیَلَ الشَّیْطانِ وَحِیَلَ نَفْسِهِ، حَتّى لا یَکُونَ لِنَفْسِهِ عَلَیْهِ سَبیلٌ. اى احمد! بنده وقتى گرسنه باشد و زبانش را حفظ کند، حکمت را به او مى آموزم; اگر کافر باشد حکمت بر او حجّت و برایش وبال است و اگر مؤمن باشد برایش نور و برهان و شفا و رحمت خواهد بود; پس به آن چه نمى داند دانا و به آن چه نمى بیند بینا خواهد شد. اوّل چیزى که به او بنمایانم عیب ها و کاستى هاى خودش است تا با مشغول شدن به آن ها از پرداختن به عیوب دیگران بازماند و ریزه کارى ها و گوشه هاى ناپیداى دانش را به او نشان دهم تا شیطان از هیچ راهى بر او داخل نشود و او را به فریب هاى شیطان و نفس بینا سازم تا نفسش راهى براى غلبه بر او پیدا نکند. فصل 35 [236] یا أَحْمَدُ! لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ العِبادَةِ أَحَبَّ إِلَىَّ، مِنَ الصَّوْمِ وَالصَّمْتِ; فَمَنْ صامَ وَلَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ، کانَ کَمَنْ قامَ وَلَمْ یَقْرَأْ فى صَلاتِهِ شَیْئاً، فَاُعْطیهِ أَجْرَ القِیامِ وَلا اُعْطیهِ أَجْرَ العابِدینَ. اى احمد! نزد من عبادتى دوست داشتنى تر از روزه و سکوت اندیشمندانه نیست، هر کس روزه بدارد و زبانش را حفظ نکند، مثل کسى است که به نماز ایستاده امّا چیزى نخوانده است. بنابر این، فقط اجر قیام کنندگان را به او خواهم داد و از پاداش عبادت کنندگان محروم است. فصل 36 [237] یا أَحْمَدُ! هَلْ تَدْری مَتى یَکُونُ العَبْدُ عابِداً؟ قالَ: لا، یا رَبِّ! قالَ: إِذَا اجْتَمَعَ فیهِ سَبْعُ خِصال: [238] وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنِ المَحارِمِ; [239]  وَصَمْتٌ یَکُفُّهُ عَمّا لایَعْنیهِ;[ 240] وَخَوْفٌ یَزْدادُ کُلَّ یَوْم فى بُکائِهِ; [241] وَحَیاءٌ یَسْتَحی مِنّی فِى الخَلاءِ;[ 242] وَأَکْلُ ما لابُدَّ مِنْهُ; [243] وَیُبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغضی لها; [244] وَیُحِبُّ الآخِرَةَ لِحُبّی إِیّاها. اى احمد! آیا مى دانى بنده چه موقع عابد خواهد شد؟ پیامبر عرض کرد: نه! پروردگارا! خداوند فرمود: هرگاه هفت خوى در او جمع شود: پارسایى که او را از گناهان نگه دارد، سکوتى که او را از بیهوده گویى در امان دارد، ترسى که هر روز بر گریه اش بیفزاید، حیایى که باعث شود در خلوت و نهان از من خجالت بکشد، خوردن به اندازه نیاز (خوردن براى حفظ جان)، چون من دنیا را دشمن مى دارم او نیز دنیا را دشمن بدارد و چون من آخرت را دوست مى دارم او هم آخرت را دوست بدارد. فصل 37 [245] یا أَحْمَدُ! لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ: أَنَا اُحِبُّ اللَّهَ، أَحَبَّنی، حَتّى یَأْخُذَ قُوتاً، [246] وَیَلْبَسَ دُوناً، [247] وَیَنامَ سُجُوداً، [248] وَیُطیلَ قِیاماً، [249] وَیَلْزَمَ صَمْتاً، [250] وَیَتَوَکَّلَ عَلَىَّ، [251] وَیَبْکِىَ کَثیراً، [252] وَیَقِلَّ ضِحْکاً، [253] وَیُخالِفَ هَواهُ، [254] وَیَتَّخِذَ المَسْجِدَ بَیْتاً، [255] وَالعِلْمَ صاحِباً، [256] وَالزُّهْدَ جَلیساً، [257] وَالعُلَمآءَ أَحِبّآءَ، [258]  وَالفُقَرآءَ