پیچیده چون فریاد موشک آه تو در باد بشکسته نامت پشت دشمن با لبالمرصاد بگذشتی از امواج خون و آتش فتنه نفرین به آل اشعری نفرین به حزب باد اُف بر همه نامردمان سست کوته بین لعنت به شورای سقیفه بغض بی فریاد چشم حقیقت بین ببیند این حقیقت را دریای خون و کوه آتش غزه جان می داد خون می چکد از خنجر خونریز اسرائیل گو سازمان بی ملل را خانه ات آباد کنوانسیونهای حقوق بی بشر گم شد رفتند در خواب زمستانی استبداد ای کودکان غیرت غزّه بپاخیزید با همت مردانه ی خود هر چه باداباد ای وارث حیدر بیا با ذوالفقار عشق طرحی بزن در این جهان سست و بی بنیاد