هدایت شده از حکیمانه
عبرتی در پیاده‌رو! در پیاده‌روی خیابان، می‌رفتم. آقایی هم جلو من در حال حرکت بود. ناگهان دیدم از مغازه میوه فروشی در هنگام غفلت فروشنده یک عدد میوه برداشت و در جیبش گذاشت و حرکت کرد! وقتی این حرکت ناشایسته را دیدم، به او گفتم:« کار بدی کردی! میوه رو بدون اجازه برداشتی؟!» خیلی عادی جواب داد:« اینقدر از ما خورده‌اند که اینها توش گمه!» بدون اعتنا رد شدم. چند قدم بعد، جوان مودبی را دیدم که وقتی دید یک بسته نان از قفسه یک سوپرمارکت در پیاده‌رو، بیرون افتاده، آن را برداشت و سر جایش قرار داد! این صحنه را که دیدم خوشحال شدم، تحسینش کردم. این، دو صحنه، کاملا متفاوت بود از دو نفری که هر دو در یک جامعه، زندگی می‌کردند و شاید مشکلاتشان هم مثل هم بود؛ ولی اولی با دزدی، مشکلی به مشکلات خود و جامعه اضافه کرد و دومی سعی داشت، باری را از پیش پای یک انسان بردارد! دقیقا فرق طرفداران اندک زهرای اطهر سلام الله علیها و طرفدارن طاغوت، همین بود. زهرا به وضوح، می‌دید که جامعه با کنار گذاشتن مولا امیرالمومنین علیه‌السلام چقدر به قهقرا خواهد رفت؛ ولی طرفداران باطل و فساد، فقط دنیا و ریاست را می‌دیدند و اصلا به فکر جامعه و آینده و وجدان بشری نبودند! دقیقا تفاوت دیدگاه این دو نفر در پیاده‌رو همین بود. یکی فقط نفع آنی خود را می‌دید و دیگری وجدانش را برای خود و نفع جامعه حاکم کرده بود! مهم است که کدامیک دیده شود: «آخر» یا «آخور»! @hakeemaneh