مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
- :)🌱' . .
سیدمهدی هیچگاه پاهایش را جلویم دراز نکرد! جلوی پایم، تمام قدی می‌ایستاد و تا من نمی‌نشستم، او هم نمی‌نشست فقط یک‌بار پاهایش را جلویم دراز کرد آن هم وقتی که شهید شد! بهش گفتم: سید تو هیچوقت پاهایت را جلویِ من دراز نمی‌کردی حالا چه شده مادر؟! یهو دیدم چشم‌‌های پسرم به اذنِ خدا برای چندلحظه بازشد و یک‌ قطره اشک از چشم‌هایش آمد. شاید می‌خواسته بگوید: مادر اگر مجبور نبودم جلوی پاهایت تمام قد می‌ایستادم!