دیشب حوالی ساعت ۲ بامداد (دیشب که میگم یعنی همین چند ساعت قبل) وقتی خواب بودیم (شاید خیلی ها هم خواب نبودن) یه عده از بچه های لشکر ۲۵ کربلا با خانواده شون وداع کردن و رفتن خیلی هاشون هنوز برنگشتن ۴سال گذشته ها، اما با این راننده ی ون که مسیر خونمون کار میکنه وقتی صحبت میکنم، میگه پدر آقا سعید هنوز هم چشم به راه مونده راننده‌ی ون پسر عموی سعید کمالیه و یه عکس خوشگل هم از آقا سعید جلوی ماشینش زده ۴سال گذشته اما هنوز چشم انتظاریم خان طومان که آزاد شد مادرم با خوشحالی گفت: محمد یعنی ممکنه محمود هم پیکرش برگرده؟ خان‌ طومان هم آزاد شد اما خبری نشد اگه دست من‌ بود عقربه های ساعت رو نگه میداشتم که ۱۵ فروردین ۹۵ ساعت ۳ رو به خودش نبینه من دلم یه بار دیگه اون لهجه‌ی شیرین محمود رادمهر رو میخواد... خان‌ طومان و ما ادرئک خانطومان ✍:فدایی سید علی اجتماع بزرگ عاشقان شهادت @asganshadt🌹🍃