مادر که با فاصله از من ایستاده بود گفت: –دخترم، این جوری بری آرایشگاه اونام از تو می گیرن. زوری که نمی شه، از قیافه ت معلومه حال نداری. شاید یه سرُم بزنی یه کم بهتر بشی بتونی سرپا وایسی. علی هم از آن طرف خط با مادرش حرف می زد و برایش توضیح می‌داد که چه شده. –الو تلما جان، مامان می گه الان هم درمانگاه ها خیلی شلوغن هم کلی معطلی داره، تازه اگه کرونا هم نداشته باشی اون جا می‌گیری. صبر کن ببینم می تونم از این ویزیت در منزلا برات بگیرم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸