روضهخوانها زیادی شلوغش میکنند
حرمله آنقدرها هم که میگویند تیرانداز ماهری نبود
هدفهای روشنی داشت
تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت
شش ماه، علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم میرود بر میگردد
میرود بر میگردد
میرود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تادیگر صدای سم اسبهای وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب میرسد از راه
با نگاه
با یک جمله کوتاه
آقا خودتان که سالمید انشاالله...
لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید:
http://eitaa.com/ashaganvalayat