هدایت شده از اشعار عاصی
آخرش روزی تو را در باغ می گیرم بغل آرزویم این بُود جان دل من از ازل خوب معلوم است شیرینی تو ای حلوای ناب طعم لب هایت زده طعنه به کندوی عسل با وضو من آمدم سویت در آغوشت کشم... چون شنیدم گفته حق "حیّ علی خیر العمل" من شدم شاعر که فهمیدم تو عاشق گشته ای... بر رباعی و دوبیتی و قصیده با غزل لحظه ای دیدم تو را مغزم شدش تعطیل و قلب... سکته ناقص زدش افتاد در کارم خِلل من که گفتم خاک پایت هستم ای زیبا نگار... هی مگو با من که سالاری مکن با من جدل عاقبت در پای عشقت جان دهم با اشتیاق... تا شود عاصی چو مجنون ، نازنین ضرب المثل "عاصی" 🍃❤️🍃