#طنز 😂😂😂
آخرش برف آمد و ما هم شدیم داماد زود
آنقدر خوشحال گویا بر درختی داده کود
دست هایش را گرفتم بوسه بر رویش زدم
بس صفا کردیم گرچه بوسه هایش سرد بود
کاش میشد تا بیاید خانه ام روشن کند...
من به خانه او خیابان ، این ندارد هیچ سود
گر میآمد نیمه شب شانه به مویش می زدم
گوسفندی ذبح میکردم ، کمی اسفند دود
حیف شد تنها نگارم صبح فردا آفتاب...
میکند آبش که تنهایی رود او سوی رود
یا الهی یا رسان یک زوجه پاک همچو برف
یا عذابم کن مرا مانند قوم عاد و هود
"عاصی"
❤️😄