🌹 این همه خورده بر دلم این همه رفته بر سرم من چه کنم که از سرت لطمه نخورده بگذرم از همه سو شنیده‌ای وصفی از او که دیده‌ای ای که به جان رسیده‌ای بر سر کوی دلبرم دلبرم ای شکردهان تلخ گذشته در نهان تا تو ملیکه چون شهان بگذری از برابرم در دلت ای نگار من شانه به شانه می‌شوم از سرت ای بهار من شاخه به شاخه می‌پرم زلفی اگر که دارمی طعنی اگر که بارَمی تا نگران کارمی کنگره کو که بنگرم پای جنون که می‌رسد تا نرسی نمی‌دوم صحبت دل که می‌شود تا ندهی نمی‌برم با رخِ تلخ درهمی چشم چلانده از غمی آدمی از چه عالمی در تو کشیده در برم پرده مکش که عابرم صفحه مَدر که شاعرم بارم و بار خاطرم صیدم و صید لاغرم جوش جوانه‌ی هوس بر لب قیچی هرس طوطی مرده‌ی قفس قصه‌ی سطر آخرم خاکم اگر تو می‌دوی خانه اگر تو می‌روی همقدما! معطّلم همنظرا! محقّرم هندوی روزه‌خوار تو رهزنِ حمله‌دار تو صوفی پنبه‌کار تو سجده‌گذار کافرم برده‌فروش در به در کِی بفروشد ای قمر هم به سرای دیگر و هم به بهای کمترم بر سر شانه بار تو زلف قصیده وار تو چنگ زدم به تار تو تا بنوازی از سرم @ashareamirhosienhedayati