‍. مُسمّط مثلّث شهادت علیه السلام می‌کِشد آه پدر ، می‌کشد آهی پسرش حسنی سوخته با زهر دوباره جگرش اشکها می‌چکد از گوشه‌یِ چشمانِ تَرَش کودکت آمده بالایِ سرت حرف بزن در جوانی چه سرت آمده اِی وای حسن سامرا می‌شود امروز عزادارِ حسن باز هم زهرِ جفا... باز جگر... پاره... حسن طفلِ دردانه شده مَخزن‌ُالاسرارِ حسن شالِ غمهایِ پدر بر رویِ دوشِ پسر است چشمِ هر دوحسنِ فاطمه خیره به در است این حسن خیره به در تا که بیاید پسری آن حسن خیره به در... آه عجب میخِ دری در و دیوار شده داغِ دلِ شعله‌وری این حسن زخمِ زبان از در و دیوار شنید ِآن حسن دید سری خورد به دیوار شدید جگرِ هر دو شده پاره دلِ هر دو کباب آتش زهر و عطش روضه‌یِ لبها شده آب آب گفتیم حسن گفت بگو وای رباب نازدانه پسرش تشنه تلذّی کرده حرمله چه به سرِ طفلِ حرم آوَرده حجمِ تیر آنْقَدَری بود که حَنجر بِرود آنقَدَر بود که تاب از دلِ مادر برود آنقَدَر بود که بر نیزه اگر سر برود... دائماً از رویِ نی رویِ زمین می‌اُفتد ندبه‌خوان پایِ سرِ نیزه‌نشین می‌افتد .....___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.